بسمه تعالی
سلام.
این هفته به مناسبت همراه شدن بهار با ماه محرم و صفر ( خصوصا اربعین حسینی و سالروزهای شهادت پیامبر اکرم و امام حسن مجتبی(ع)، و امام رضا (ع) و ...) این قطعه ادبی رو که چندی پیش برای یکی از مجلات نوشته بودم، به همه دوستداران ائمه عصمت و طهارت تقدیم می کنم.
التماس دعا.
یا حق.
بیتاب، بیقرار، همچو قلب یک پروانه!
کدامین گمکرده تو را چنین برمیآشوبد که سحرهای غربت را در طلب آرامشی به رنگ آسمان چشم دوست با سرشک دیدهات صبح میکنی، و روزهای به تنگ آمده از تنهایی را به دنبال او، گریزان از خود؛ به دنبال خود و گریزان از غیر.
تو را چه میشود که آتش بیقراری ات را آبی نیست؟
آبی نیست؟ لحظهای درنگ ... !
و اینک نظاره کن بر بلندای صخرهی بیانتها، آن جا که قامت یار را، نه ابتدایی هست و نه انتهایی... اقیانوس درخشان دیدهاش را بنگر، و آن قایق... آن قایق تو هستی که از امواج او نشئت میگیری.
در احاطهی نسیم روحبخش اقیانوس دوست که نوازشگر جسم و جان تو است، آرام میشوی، به آرامش یک دریا، اوج میگیری و این معنا در تو زنده میشود: "سالها در همنشینی زلال کوثر او که آب را رنگ میبخشد، جرعه جرعه سراب نوشیدی؛ و اینک... "
پروانه بر گل بوسه میزند و قلب او در ضربان قلب گل محو میشود!